شخصیت شناسی به روش MBTI

شخصیت شناسی به روش MBTI

پیمان زنگنه

شاید نشود مثل اشعه X ذهن کسی را خواند اما وقتی به ابزار قدرتمندی مانند شخصیت شناسی به روش MBTI مسلط باشیم میتوانیم شخصیت دیگران را بخوانیم و قالب های رفتاری آنها را به خوبی بشناسیم ، از طرفی بزرگترین کمک به خودمان هم میتواند باشد در این مقاله جامع شما را به خوبی با شخصیت شناسی به روش MBTI آشنا می کنیم.

 

شخصیت شناسی  روش MBTI در زندگی:

چند سال پیش وقتی که در دانشگاه در حال درس خواندن بودم تقریبا هر آنچه که اساتید می گفتند را به سختی می توانستم متوجه شوم و اصلا میل و اشتیاقی به یادگیری درس هایم نداشتم. هر بار هم که سعی میکردم متمرکز باشم و خوب درس را یاد بگیرم از لحاظ ذهنی فشار زیادی را متحمل می شدم.

هرروز حالم بدتر بود و در روابطم هم اشتباهات زیادی داشتم که موجب خراب تر شدن حالم می شد روزی به طور اتفاقی با شخصیت شناسی به روش MBTI آشنا شدم و وقتی خودم را مطالعه کردم واقعا تعجب برانگیز بود که چطور یک سیستم شخصیت شناسی می تواند تا این حد دقیق مرا تعریف کند؟

تیپ شخصیتی من دقیقا به من می گفت چرا رشته تحصیلی من در دانشگاه مناسب من نیست و هر روزم مثل جهنم است، چرا همچین نقاط ضعفی در روابطم دارم و چرا کاری که امروز انجام می دهم، یعنی نویسندگی، آموزش و مشاوره دقیقا مناسب من است.

شخصیت شناسی MBTI به من اینگونه کمک کرد، امیدوارم تا پایان این مقاله هم به خوبی خودتان را بشناسید و از اهمیت این مدل شخصیت شناسی در زندگیتان با خبر شوید.

 

شخصیت شناسی به روش MBTI چیست؟

شخصیت شناسی به روش MBTI طبیعت انسان ها را نشان می دهد به این معنی که به شما می گوید شما با چه طبیعتی پا به این دنیا گذاشته اید، باید بدانیم که طبیعت همه ی افراد به یک شکل نیست و این موضوع نقشی اساسی در جنبه های مختلف زندگی ما ایفا می کند.

این مدل از شخصیت شناسی به ما کمک می کند این موضوع را به خوبی درک کنیم که تمام افراد مثل هم دنیا را درک نمی کنند و نگرش آنها نسبت به دنیا متفاوت است. در واقع هدف والای این مدل از شخصیت شناسی درک تفاوت های بنیادی انسان ها است و اینکه چطور از این تفاوت ها به خوبی استفاده کنیم.

 

شخصیت شناسی MBTI در چه جنبه هایی از زندگی کاربرد دارد؟

اگر بتوانیم MBTI را به خوبی فرا بگیریم می تواند در چهار (٤) جنبه مهم از زندگی مان به ما کمک کند هر چند که پا را میتوان خیلی فراتر گذاشت ولی همین چهار جنبه از زندگی برایمان تغییرات بزرگی را به ارمغان می آورد.

 

  1. ارتباط با خودم: که منجرب به عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتر می شود.
  2. رابطه عاطفی: که منجرب به داشتن رابطه ای بهتر در زندگی می شود.
  3. فرزند پروری: شناخت بهتر فرزند می تواند به شدت در نوع تربیتش اثر داشته باشد.
  4. انتخاب شغل: موجب نشاط و شادابی بیشتری می شود و بازدهی ما هم بالاتر می رود.

 

تک به تک موضوعات بالا را بررسی خواهیم کرد اما اجازه دهید ابتدا کمی بیشتر با شخصیت شناسی به روش MBTI آشنا شویم.

در مسیری که به شناخت طبیعت انسان ها یعنی خودمان و اطرافیانمان منتهی می شود ما باید به چهار مورد توجه کنیم که به آنها “ترجیحات روانی” افراد می گویند و اگر این ترجیحات را بشناسیم تا حد قابل قبولی می توانیم شروع به درک کردن بهتر خودمان و اطرافیانمان کنیم.

 

ترجیحات روانی شخصیت شناسی MBTI:

روان ما در چهار مورد اساسی و زیربنایی زندگیمان یعنی:

  • دریافت و از دست دادن انرژی روانی
  • اساس و پایه تصمیم گیری ها
  • توجه به اطلاعات
  • سبک زندگی

در حالتی دو سویه (دو قطبی) قرار می گیرد که به یک سمت گرایش بیشتری دارد.

و دقیقا هم به همین دلیل می گوییم ترجیح روانی، چرا که در زندگی روزمره خودمان یک سو یا یک قطب را بر دیگری “ترجیح” می دهیم. در زیر ترجیحات روانی به خوبی تعریف داده شده است.

 

 

طیف دریافت انرژی: این طیف به دو بخش درونگرایی و برونگرایی تقسیم می شود.

“توجهتان را بیشتر به کجا متمرکز می کنید و انرژی روانی خود را در چه جهتی دریافت می کنید؟ ”

این طیف به ما نشان می دهد که توجه ما بیشتر سمت دنیای بیرون از خودمان است یا بیشتر سمت و سویی درونی دارد؟ انرژی روانی خودمان را در چه جهتی دریافت می کنیم؟ از بودن با دیگران یا بودن در سکوت و تنهایی؟

 

برخی از ویژگی های درونگراها:

  • کمتر صحبت می کنند
  • دوستان کمتری دارند
  • بیشتر به عمق مطالب توجه دارند
  • گوشه گیر هستند
  • محتاط هستند و دیر شروع می کنند

برخی از ویژگی های برونگراها:

  • بیشتر صحبت می کنند
  • دوستان زیادی دارند
  • بیشتر به گستردگی اهمیت می دهند
  • جمع گرا هستند
  • شروع کننده های خوبی هستند

 

 

طیف توجه به اطلاعات: این طیف به دو دسته ی حسی و شهودی تقسیم می شود.

“در زندگی خود بیشتر به چه اطلاعاتی توجه می کنید؟”

این طیف به ما نشان می دهد انسان ها در توجه به محیط پیرامون به دو دسته تقسیم می شوند آیا بیشتر به پشت پرده و حقایق نهفته در دل گفته ها و نوشته ها توجه دارید؟ یا بیشتر چیزها را همانطورکه هستند می پذیرید و تفسیر خاصی انجام نمی دهید؟ بیشتر به تئوری ها علاقه دارید یا بیشتر به واقعیات زندگی؟

 

برخی از ویژگی های شهودی ها:

  • ایده پردازی زیاد
  • فکرهای فرّار زیاد
  • به عمق ذهنی خود توجه دارند
  • خلاق
  • توجه به تئوری ها

برخی از ویژگی های افراد حسی:

  • اندیشه های منظم
  • اهل واقعیت های زندگی
  • به عملی بودن یک کار توجه دارند

 

 

طیف تصمیم گیری: این طیف به دو دسته ی منطقی و احساسی تقسیم می شود.

چگونه تصمیم گیری یا قضاوت می کنید؟

این طیف به ما کمک می کند بدانیم که بیشتر تصمیمات ما و اطرافیان مان بر چه اساسی گرفته می شود؟ آیا احساسات، خوب بودن و بد بودن یک تصمیم مهم است یا دلایل منطقی و درست و غلط بودن؟

 

برخی از ویژگی های افراد منطقی:

  • خونسرد تر و فاصله گرفتن بیشتر
  • به استراتژی ها و خروجی ها توجه دارند
  • بی احساس به نظر می رسند
  • با بحث کردن مسئله ای ندارند
  • قاطعانه صحبت می کنند

برخی از ویژگی های افراد احساسی:

  • گرم و دوستانه هستند
  • به احساسات دیگران توجه دارند
  • نمی توانند احساسات خود را نشان ندهند
  • اهل بحث کردن نیستند

 

 

طیف سبک زندگی: این طیف به دو دسته ی ادراکی و قضاوتی تقسیم می شود.

دوست دارید ساختار دنیای بیرون تان به چه شکل باشد؟

این طیف به ما کمک می کند بدانیم کدام سبک زندگی را بیشتر ترجیح می دهیم؟ با برنامه و منظم بودن یا آزاد و رها از هر گونه برنامه ای؟

 

برخی از ویژگی های قضاوتی ها:

  • رسمی و متعارف هستند
  • دوست دارند کنترل امور در دست باشد
  • برنامه ریز هستند
  • معمولا در عجله هستند

برخی از ویژگی های ارداکی ها:

  • خودمانی
  • دوست ندارند کنترل شوند یا کنترل کنند
  • اهل برنامه نیستند
  • عجله ای ندارند

 

سؤال: شما چه موقع چیزی را بر چیز دیگری ترجیح می دهید؟ واضح است وقتی که امکان استفاده از هر دو را داشته باشید، در این مورد هم همین شکل است. شما حق انتخاب دارید اما انتخابتان با کمی تبصره همراه می شود.

برای مثال شخصی ممکن است درونگرایی را بر برونگرایی ترجیح دهد. آیا این به این معنی است که اصلا توان حضور بین انسان ها و جمع ها را ندارد؟ خیر او وقتی که در میان مردم است از ترجیح برونگرایی خود استفاده می کند اما قطعا با سکوت و تنهایی خود احساس راحتی و یگانگی بیشتری می کند. اما اگر زیاد از کارکرد مخالف خود استفاده کند به لحاظ روانی خسته می شود.

اگر ما بدانیم که در هر طیف کدام را بر دیگری ترجیح می دهیم تیپ شخصیتی ما مشخص می شود.

تیپ شخصیتی شما:
زمانی که در هر طیف یکی را بر دیگری ترجیح دهیم در آخر به یک کلمه چهار حرفی میرسیم که تیپ شخصیتی ما ساخته می شود.

برای مثال تیپ شخصیتی ESFJ کسی است که:

  • برونگرایی را بر درونگرایی
  • حسی بودن را بر شهودی بودن
  • احساسی بودن را بر منطقی بودن
  • قضاوتی بودن را بر اردارکی بودن

ترجیح داده است. این تیپ شخصیتی به نوعی چارچوب رفتارهای ما است نه اینکه دقیقا رفتارمان را پیش بینی کند.

برای مثال من میدانم که تیپ های ESFP (برونگرا، حسی، احساسی، ادراکی) افرادی شوخ طبع هستند که سریع دست به عمل میزنند، عاشق دادن هیجان ها و تجارب خوشایند به دیگران هستند و توان فیزیکی بالایی دارند پس وقتی در مهمانی ای بدون مقدمه به من می گوید پاشو بیا مچ بیاندازیم، من دیگر به او برچسبی نمیزنم که “چقدر زود صمیمی شده میگه بیا مچ بندازیم یا چقدر ضعیف است که میخواهد فقط زورش را به رخ من بکشد و …”

من او را درک می کنم و برایم خیلی جالب است که هرچه آموخته ام را میتوانم از نزدیک ببینم و انسان ها را درک کنم و ذهنم خالی از قضاوت و برچسب می شود.

در زیر هر شانزده تیپ شخصیتی را مشاهده می کنید؛

تا به اینجا اطلاعات خوبی را از شخصیت شناسی به روش MBTI یاد گرفته ایم اجازه دهید برگردیم بر سر اینکه چرا شخصیت شناسی را یاد بگیریم و با ذکر مثال متوجه اهمیت این موضوع بشویم.

 

چهار دلیل برای اینکه شخصیت شناسی به روش MBT را یاد بگیریم:

 

“بیشتر مشکلات ما در رابطه با خودمان یا با دیگران به دلیل عدم شناخت و آگاهیست”

 

  1. ارتباط با خودمان

خیلی از انسان ها به دلیل نشناختن خودشان و متاسفانه به دلیل عدم درک شدن در کودکی شروع به پنهان کردن خود واقعیشان می کنند تا بتوانند شبیه دیگران باشند تا مورد توجه قرار گیرند این باعث می شود خود طبیعی شان را سرکوب کنند و خودشان برای خودشان غریبه می شوند. آنها آنچه که هستند را گم می کنند در نتیجه به جای آشنایی با توانمندی های ذاتی با ناتوانایی هایشان آشنا می شوند.

 

انسان هر چه بیشتر خودش را بشناسد و بیشتر به خودش نزدیک شود قطعا توانایی خویشتن دوستی اش بالاتر می رود و کمتر به عزت نفس خودش ضربه میزند. در این زمینه شخصیت شناسی به ما کمک می کند به جای نادیده گرفتن خود درونیمان بتوانیم در مسیری که مناسب ما است قدم برداریم و به رشد و شکوفایی نزدیک تر شویم.

 

“من فردی درونگرا (I)، شهودی (N) و احساسی (F) هستم، بیشتر اطرافیانم همیشه برونگرا (E)، حسی (S) و منطقی (T) بودند و هستند. همیشه دلم میخواست شبیه دیگران باشم و تنها چیزی که دلم نمی خواست این بود که شبیه خودم باشم، به نظر خودم من فردی متفاوت بودم، به چیزهایی توجه می کردم که کسی از اطرافیانم توجه نمی کردند همین موضوع باعث شده بود که هر چه بزرگتر می شدم احساسم نسبت به اینکه من اشتباه هستم بیشتر شود!!

تا اینکه با شخصیت شناسی به روش MBTI آشنا شدم و متوجه شدم واقعا تفاوت هایی دارم ولی خیلی ها در این دنیا مثل من هستند همچنین یاد گرفتم می توانم از این تفاوت هایم به خوبی استفاده کنم. از آن روز به بعد آروم آروم خود دوستی و عزت نفس من بهتر شد و توانستم از توانمندی هایم لذت ببرم”

 

یکی از لذت بخش ترین لحظات زندگی هر فرد لحظه ای است که درباره تیپ شخصیتی خودش می خواند و مشخصا می داند که چه نقاط قوتی و چه نقاط ضعفی دارد و سپس می تواند خودش را بیشتر رشد دهد و به مسیر شکوفایی خود در زندگی نزیک تر شود.

 

  1. رابطه عاطفی

یکی از مزیت های اساسی ای که شخصیت شناسی به روش MBTI برای ما به همراه دارد، استفاده از آن در روابط عاطفی است. MBTI به ما کمک می کند تا برچسب و قضاوت های تخریب گر را به کمترین حد ممکن و درک بالغانه را به بالاترین حد ممکن از طرفمان در زندگی مشترک برسانیم.

 

متاسفانه ما در روابطمان معمولا وقتی کسی شبیه ما نباشد به جای اینکه او را بپذیریم و درک کنیم شروع به ایراد گرفتن و تغییر دادن او می کنیم. در واقع وقتی کسی شبیه ما نیست چنین جمله ای به ذهنمان خطور می کند:

 

“تو چرا شبیه من نیستی؟ تو چرا آنطور که من میخواهم نیستی؟ من میخواهم تو را تغییر دهم تا آنچه که من میخواهم شوی”

 

ما به جای درک و شناخت، دست به تغییر دادن یکدیگر میزنیم و جالب تر این است که چون طبیعت فرد را نمی شناسیم سعی می کنیم از ریشه او را تغییر دهیم و پیغامی خطرناک مثل : “من از ریشه تو را قبول ندارم” یا “من طبیعت تو را قبول ندارم” برای کسی که با او در رابطه هستیم می فرستیم.

 

” یک فرد شهودی و یک فرد حسی در یک رابطه هستند. فرد شهودی همیشه ذهنش حول احتمالاتِ آینده ی مثبت می چرخد و همیشه ایده هایی برای آینده خود دارد اما فرد حسی خیلی وقت ها خسته می شود چون بیشتر میل به واقعیات دارد و به فرد شهودی می گوید تو که همه چیز را برای آینده می خواهی و همیشه فقط ایده می دهی پس عمل گراییت کجاست؟

در یکی از کلاس هایم یکی از دانش جویان شخصیت شناسی که فردی حسی بود گفت که دوست دارم بیشتر با واقعیت های زندگی سر و کار داشته باشم البته به آینده هم فکر می کنم اما، بیشتر می ترسم اتفاق بدی بیافتد پس شروع به پس انداز می کنم، ولی همسرم یک فرد شهودی خوش خیال (برچسب زد) است، به من می گوید خانه مان را بفروشیم من می توانم نوبل فیزیک را دریافت کنم فقط بودجه میخواهم همین!!”

 

ما می توانیم تفاوت هایمان را در قالبی کاملا علمی مثل شخصیت شناسی بشناسیم، می توانیم به جای اینکه ما را دچار تنش کنند از آنها استفاده بهینه کنیم، می توانیم رابطه مان را مثل یک کار تیمی پیش ببریم و تقسیم وظایف بر اساس شخصیت هر فرد داشته باشیم تا به بهترین نتیجه برسیم.

شناخت کافی از اطرافیان مان مثل همسرمان یا کسی که با او در رابطه هستیم به ما این امکان را می دهد تا تعارض و دعواهای کمتری را در زندگی تجربه کنیم و بتوانیم به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنیم.

نکته مهم این است که ما وقتی این مدل از شخصیت شناسی را یاد گرفتیم می توانیم تا آخر عمر از آن استفاده کنیم و هر جای دنیا با هر فردی که رو به رو شدیم او را بهتر بشناسیم و تفاوت هایی که باعث رنجشمان می شدند را کنار بگذاریم و به درک دیگران نزدیک تر شویم.

یادمان باشد که درک نظام شخصیتی یک فرد به این منظور نیست که با رفتارهای مخرب وی کنار بیاییم بلکه بیشتر در این زمینه به ما کمک می کند تا بتوانیم از او انتظارات واقع بینانه ای داشته باشیم و بیشتر او را درک کنیم و وقتی که درک متقابل صورت گیرد قطعا از رفتارهای مخرب وی کمتر می شود.

 

  1. ارتباط با فرزند

ما خوبی تو را میخواهیم” چه بچه هایی که با همین جمله زندگیشان نابود نشد.

همه می دانند هر روز مسائل فرزند پروری سخت و سخت تر می شود چرا که دنیا با سرعت زیادی در حال پیشرفت است و تفاوت بین فرزندان و والدین بیشتر و بیشتر می شود و والدین به دلیل داشتن قدرت بیشتر معمولا سعی می کنند فرزند خود را با توجه به شخصیت خودشان یعنی آنچه که می خواهند و فکر می کنند برای او مفید است رشد دهند.

یکی از مهترین جنبه های فرزند پروری شناخت شخصیت خودمان و فرزندمان است این امر کمک می کند کمتر به فرزندمان احساس کم ارزشی بدهیم، کمتر به او برچسب بزنیم و بیشتر او را دوست بداریم چون دقیقا تفاوت ها را درک می کنیم و سعی می کنیم مناسب ترین راه را برای فرزندمان انتخاب کنیم.

شخصیت شناسی به روش MBTI توانسته است پیشرفت های خوبی را در زمینه های فرزند پروری داشته باشد و به ما کمک زیادی می کند.

خیلی از والدین با گفتن جملاتی مثل:

  • تو چرا اینقدر تنبلی؟
  • تو خیلی بی نظمی
  • چرا این قدر در رؤیایی؟
  • یا چرا اینقدر دیر میگیری مطالب رو
  • یا چرا اینقدر احساسی و حساسی؟
  • چرا اینقدر بی فکری و …
  • چرا اینقدر حرف میزنی؟
  • چرا اینقدر ساکتی؟
  • و …

 

هر روز از فرزند خود دورتر می شوند و نمی دانند مسئله از کجاست. البته شاید این جملات را به صراحت به فرزندشان نگویند اما همین که در پس زمینه ذهن شان هم باشد کافیست تا او را قضاوت کنند و رابطه شان با او خراب شود.

مسئله از آنجاست که به دلیل عدم شناخت خود و فرزندتان شروع به برچسب زدن می کنید. متاسفم که این را می گویم اما بدون شخصیت شناسی شما یک برچسب زننده و یک قضاوت کننده عالی برای فرزندتان خواهید بود مگر آنکه فرزندتان تایپ شخصیتی ای مشابه شما داشته باشد این واقعیتی است که من همه جا آن را میبینم، از کودکی تا نوجوانی و فرزند وقتی خلاص می شود که بتواند به استقلال برسد، آنجاست که سعی در پیدا کردن خودش می کند.

علاوه بر شناخت فرزند تان شناخت خودتان هم مهم است، وقتی شروع به شناخت خودتان می کنید دیگر به این فکر نمی کنید که یک پدر یا مادر ایده آل باشید، دیگر خود را مقایسه نمی کنید و می دانید که همسایه ی شما یا خواهر شما یا برادرتان شیوه ای بر اساس شخصیت خود دارد و شما وقتی یک پدر یا مادر ایده آل هستید که بر روی توانمندی های تان متمرکز شوید.

“در یکی از سمینارهایی که برای آموزش دیدن رفته بودم خانمی کنارم نشسته بود در ابتدای سمینار از ما خواسته شد خودمان را به بغل دستیمان معرفی کنیم، وقتی که این خانم متوجه شد من مربی شخصیت شناسی و روابط بین فردی هستم شروع به سؤالاتی در مورد فرزندش کرد:

فرزندم افسرده است و دوستان کمی دارد، خیلی اهل بیرون رفتن نیست بیشتر در اتاقش است وقتی چند ساعت خانه دوستانش است یا خانه فامیل هستیم خسته می شود و می گوید برویم خانه. می خواهم او را پیش روانشناس ببرم، اما خودش می گوید چیزیم نیست خوبه خوبم.

خود مادر فردی برونگرا بود و فرزندش درونگرا و چون فرزندش را درک نمی کرد برچسب افسرده به او زده بود، خوشبختانه مادر فهمیده ای بود و وقتی برایش توضیح دادم سریع متوجه تفاوت هایشان شد و بی خیال روانشناس شد. او تا آخر سمینار از من سؤالاتی می کرد و مدام در فکر فرو میرفت و به اهمیت MBTI برای داشتن ارتباط موثر پی برده بود.

 

  1. انتخاب شغل

“سعی نکن چیزی که نیستی باشی، از توانمندی هایت لذت ببر….”

در مشاوره های شغلی ممکن است که فقط به سه عامل: توانمندی، علایق و ارزش های شما توجه شود ولی جدیدا همه کسانی که به مشاوره شغلی می پردازند متوجه اهمیت شخصیت شناسی شده اند زیرا همه می دانیم که بعضی ها خیلی سریع در کاری پیشرفت می کنند و بعضی ها انگار برای آن کار ساخته نشده اند

یکی از مهم ترین کارهایی که شخصیت شناسی MBTI برای ما انجام می دهد مشخص کردن نقاط قوت و ضعف هر فرد است. این موضوع به افراد سه مسیر در زندگی را پیشنهاد می دهد که می توانند روی نقاط قوت خود سرمایه گذاری کنند و بی خیال نقاط ضعف شان شوند. این موضوع آنها را یک بعدی می کند و یا کاملا روی نقاط ضعفشان سرمایه گذاری کنند که این هم آنها را فرسوده می کند. یا می توانند شغلی در جهت نقاط قوتشان انتخاب کنند و روی نقاط ضعف خود آگاهانه کار کنند.

کسانی که خودشان را به خوبی می شناسند، می توانند به راحتی شغل مناسب خود را پیدا کنند. برای مثال من وقتی متوجه شدم که تیپ شخصیتیم INFJ است متوجه شدم چقدر توانمندم در مباحث انسان شناسی و روابط بین فردی، پس بر اساس استعدادم و علاقه ام سریع شغل خودم را از فروشندگی و مهندسی عمران و… به حرفه آموزش تغییر دادم و در حال حاضر از شغلی که دارم بسیار راضی هستم.

 

چرا انسان ها شغل خود را زیاد تغییر میدهند؟

شاید به این دلیل است که مسیری درست برای انتخاب شغلی ندارند. اما شغل واقعا مناسب چیست؟ شما با شغل مناسبتان احساس یگانگی می کنید زیرا با ارزش ها، توانمندی ها، علایق و از همه مهم تر شخصیت شما کاملا سازگار است و نیازی نیست زیاد با نقاط ضعف خود سر و کله بزنید.

 

“یکی از تعمیرکارانی که چند باری پیشش میرفتم فردی شهودی (N) و احساسی (F) بود او آدم خوبی بود و اهل مشاوره دادن بود. بیشتر به فکر جیب من بود تا جیب خودش و چون من هم خودم یک شهودی احساسی هستم دوستان خوبی شدیم، ولی واقعا تعمیر کار خوبی نبود بعد از چند بار رفتن پیشش سریع متوجه شدم خوب کار نمی کند.

دفعه بعد پیش شخصی رفتم که دو ترجیح حسی (S) و منطقی (T) داشت، شخصیت او برای عیب یابی چیزهای ملموس (ماشین، لوله کشی، تعمیرات کولر و …) و کار با دستان ساخته شده بود و قدرت متقاعد سازی بالایی هم داشت البته که صمیمی نبود و خیلی هم به فکر جیب من نبود اما ماشین را به بهترین نحو ممکن درست می کرد!!! من از این موضوع راضی بودم و هستم و مدام ماشینم را آنجا می برم. راستی آن فرد شهودی احساسی اول هم مغازه اش را جمع کرد.”

 

به بیانی دیگر هر چه که بیشتر جنبه های شخصیتی شما با شغلتان هم خوانی داشته باشد شما به راحتی می توانید در آن کار پیشرفت کنید.

 

می توانیم از این شخصیت شناسی به روش MBTI سو استفاده کنیم؟

چکش در دست میکل آنژ است می تواند شروع به ساخت مجسمه ای استثنایی کند ولی همین چکش در دست یک فرد دیوانه ممکن است قتل هم صورت گیرد شما مختار هستید!

وقتی بتوانید به خوبی شخصیت شناسی به روش MBTI را یاد بگیرید می توانید شخصیت افراد را شناسایی کنید و وقتی شخصیت افراد را شناسایی کردید، می توانید نقاط ضعف آنها را تشخیص دهید و احساس بی ارزشی عمیقی به آنها بدهید. یا می توانید نقاط قوتشان را بیشتر تشویق کنید و به آن ها احساسی از ارزشمندی بدهید پس دقیقا انتخاب با شما است.

 

آیا انسان ها فقط در یک چارچوب خاص رفتار می کنند؟

دانستن شخصیت شناسی به این معنی نیست که شما دیگر می توانید هر چیزی را پیش بینی کنید و پرونده تمام افراد را ببندید بلکه شما می تواند فقط چارچوب اعمال آن ها را بدانید ولی انسان ها کاملا توانمند هستند که خارج از چارچوب هم عمل کنند ولی در نهایت زود به چارچوب خود باز می گردند پس هیچ موقع با قاطعیت نمی توان گفت که تماما یک فرد را می شناسید.

برای مثال من فردی منطقی (T) را می شناسم که بعضی مواقع فورا احساساتش مثل آتشی گرم است که از دل زمین به بیرون می آید و بسیار پر احساس ظاهر می شود یا فردی درونگرا را میشناسم که به شدت عاشق سخنرانی و آموزش است و با عشق ساعت ها سخنرانی می کند(خودم).

همه ی این موارد نشان می دهد که ما انسان ها می توانیم خارج از چارچوب مان عمل کنیم چرا که هدف زندگی مان چیزیست که ما را برای خارج از چارچوب عمل کردن فرا می خواند. اما نکته اینجاست که ما باید یاد بگیریم که به سبک خود استراحت روانی داشته باشیم و زودتر به چارچوب رفتاری ثابت خود که همان شخصیت نام دارد برگردیم و استراحت روانی مان را انجام دهیم تا به آرامش برسیم.

 

از کجا میتوانیم شخصیت شناسی را به خوبی یاد بگیریم؟

برای یادگیری شخصیت شناسی می توانید از خواندن کتاب ها شروع کنید ولی برای درک بهتر می توانید از یک مربی حرفه ای در این زمینه کمک بگیرید. هیچ موقع به آزمون شخصیت شناسی اعتماد نکنید چون شما یا بسته به حال و هوایتان یا با توجه به اینکه چه شخصیتی دوست دارید داشته باشید به سوالات پاسخ می دهید. پس یادگیری از یک مربی می تواند بهترین گزینه برای شما باشد.

مقالات مرتبط

دیدگاه

0 نظر تاکنون ارسال شده است