نویسنده: مایکل سیمپسون
مترجم: دکتر بهرام برزگر
انتشارات: تات
قبل از این که به معرفی کتاب شکوفایی توانایی های نهفته با هفت مهارت کوچینگ بپردازیم، بطور خلاصه خواهیم گفت که تعریف ما از کوچینگ چیست و بعد از آن شروع به معرفی کتاب می کنیم و از انتظارتی را که با خواندن این کتاب برآورده می شود را خواهیم گفت.
کوچینگ یک همکاری، تعامل و ارتباط دو سویه بین کوچ و مراجع(پرسنل، کارمندان یا افراد دیگر) است که در نتیجه این ارتباط، رشد و شکوفایی، بهره وری از توانایی های نهفته شخص امکان پذیر می شود.
کوچینگ فرآیند است که طی آن فرد به صورت مثبت در جهت تغییر در طرز فکر، قلب، رفتار و بینش خود گام بر می دارد.
اشتباه نکنید، کوچینگ نوع جدیدی از مشاوره و نصیحت نیست و ماهیت درمانگری ندارد بلکه چیزی فراتر از یک مرهم ساده برای التیام زخم ها و ضعف ها است.
کوچینگ فرآیندی برای بهبود عملکرد از راه رشد و شکوفایی توانایی های نهفته در شخص است.
بیایید به تحقیقی که در دانشگاه کلمبیا بر روی ۱۰ هزار نفر صورت گرفته نگاهی بیندازیم و نقش کوچینگ را در زندگی خود بیشتر بررسی کنیم.
طبق تحقیقاتی که در این دانشگاه انجام شد، در پاسخ به سوال ” آیا دوست دارید یک کوچ داشته باشید؟ ” درصد های حیرت انگیزی مشاهده شد و جالب است بدانید که همه خواستار داشتن یک کوچ بودند.
و اما گزارش این نظر سنجی؛
۳۰% گفته بودند خواهان کوچ هستند تا در زندگی، هدف، دیدگاه، خلاقیت و یکپارچگی به آنها کمک کنند.
۱۷% گفته بودند که آن ها در زمینه کارآفرینی، فروش و تنوع فرهنگی و نژادی نیاز به همراهی یک کوچ دارند.
۱۶% به رهبری و مدیریت اشاره کردند.
۸% خواهان کمک به روابط میان فردی بودند.
۸% دیگر به دنبال کمک در مواردی مانند تغییر شغل و برنامه ریزی شغلی و توسعه شغلی در آینده بودند.
تعداد زیادی گفتند که نیاز به کمک برای تغییر رفتار، رهبری اثر بخش و توازن در کار و زندگی دارند.
آماری که از تحقیقات به دست آمد، نشان می دهد که کوچ و فرآیند کوچینگ در تمامی مراحل زندگی می تواند نقش حامی و همراه را برای ما ایفا کند و در رسیدن به اهداف بیشترین کمک را به ما خواهد کرد.
مایکل سیمپسون در این کتاب که عمدتا از مهارت ها و تجربه های شخصی خود در زمینه کوچینگ و مربیگری مدیران ارشد سازمان ها و ادارت مهم کسب کرده را به رشته تحریر در آورده و در اختیار ما قرار داده است.
اگر مدیر یک سازمان هستید یا سرپرستی عده ای را برعهده دارید.
اگر به پیشرفت و توسعه خود و کارمندانتان اهمیت می دهید و در تلاش هستید با داشتن ارتباطی صمیمانه در بستری از آگاهی و اطمینان، در جهت رسیدن به اهداف فردی و سازمانی تان گام بردارید این کتاب می تواند راهنمای خوبی باشد.
به عنوان شخصی که در جایگاه مدیر یا سرپرست قرار دارید، شاید به یکی از دو دلیل زیر نخواهید از موهبتی به نام کوچینگ استفاده کنید.
دلیل اول
اغلب مدیران سرپرستی عده ای از کارمندان را بر عهده دارند که از نظر دانش فنی و مهارتی در جایگاهی به مراتب بالاتر از مدیر خود قرار دارند. با چنین شرایطی نمی توان از مدیر انتظار یک کوچینگ موثر برای کارمندان را داشت.
دلیل دوم
مدیران آنقدر سرگرم مشغله ها و درگیری های خود هستند که کوچینگ را فقط یک فرآیند طولانی و پیچیده می دانند که فکر می کنند فقط حجم فعالیت های آن ها را بیشتر می کند.
بنابراین کارمندان مدیری که فکر می کند کوچینگ فرآیندی پیچیده است، قطعا کارمندان آن نیز آنقدر گرفتاری و درگیری دارند که نخواهند از کوچینگ استفاده کنند.
کتاب شکوفایی توانایی های نهفته، دارای دو فصل است که؛
فصل اول: چهار اصل کوچینگ
- اعتماد
- توان نهفته
- تعهد
- اجرا
فصل دوم: هفت مهارت کوچینگ
- ایجاد اعتماد
- چالش پارادایم
- جستجوی وضوح استراتژیک
- اجرای بدون نقص
- ارائه بازخورد موثر
- شکوفا کردن استعداد
- حرکت به میانه
مایکل سیمپسون در این کتاب از تجربیات خودش استفاده کرده و حتی مثال های این کتاب نیز اتفاقاتی است که برای خود او رخ داده است.
بیاید با هم یکی از تجربه های مایکل را که کوچ توانست به او در انتخاب مسیر درست کمک کند، بشنویم!
مایکل در پیشنه کاری خود، در یک شرکت که در حال ورشکستگی بود به عنوان معاون فروش استخدام شده تا شرکت را از این وضع موجود خارج کنید اما، الارغم توانایی رشد بالای تیم فروش، مایکل می دید که افراد بعد از مدتی دچار تغییر و تحولاتی شده و افراد جدیدی جایگزین آن ها می شوند.
سیمپسون طی بررسی های فراوان متوجه شد که این شرکت دارای یک مدیر با اعتماد کم و کارمندانی است که اخلاق ضعیفی دارند. مدیر شرکت در ظاهر فردی هوشمند و متمرکز اما جاه طلب بود. وجود بد قولی های کارمندان و از کوره در رفتن های مدیر در تعاملاتش باعث شده بود شرکت بیش از پیش به سمت نابودی سوق داده شود.
سیمپسون با وجود اینکه توانست یک سیستم مدیریت فروش قدرتمند ایجاد کند اما به وضوح می دید که نتیجه نشست ها و جلسات در نهایت به یک نظر بسنده می کند و آن هم نظر مدیر شرکت است. این خود رای بودن نتیجه اش چیزی جز نادیده گرفتن مایل نبود!
مدیر آن شرکت قبل از آنکه قرارداد مایکل طبق تعهداتش تمام شود و حق الزحمه دریافت کند اخراج کرد و هیچ دلیل و استدلالی برای این کارش نداشت، در حالی که طبق گزارشات درآمد آن شرکت افزایش چشم گیری داشت.
مایکل هم از این رفتار غیر اخلاقی متعجب بود و هم اولین بار بود که کسی این گونه با او برخورد می کرد. مایکل بسیار عصبانی بود چرا که به او بی احترامی و خیانت شده بود. او در فکر شکایت حقوقی بود.
صبح روز بعد همسرش با این که شرایط را می دانست در تلاش بود به عنوان یک کوچ، او را از پیامدهای تصمیمی که برای شکایت از مدیر شرکت گرفته آگاه کند. پس شروع به طرح سوالات قدرتمندی کرد تا دیدگاه مایکل را نسبت به آن موضوع تغییر دهد.
سوالاتی از قبیل؛
اگر شکایت کنی آیا تا ماه آینده می توانی به حق الزحمه ت بررسی؟
از این اتفاق چه چیزی را یاد گرفتی؟
چه هزینه های را برای رسیدن به عدالت باید بپردازی؟
آیا مدیران فروش قبلی با شکایت کردن در طلب حق خود بودند؟
چشم انداز و هدف نهایی ت از آینده شغلیت چیست؟
و …
مایکل واقعا توانست دیدگاه و خشم خود را نسبت به آن موضوع کنترل کند و به حرف های همسرش گوش کند چرا که، او بهتر کوچ و همراه لحظه های مایکل بود و به همسرش اعتماد کامل داشت، اعتمادی که طی سال ها زندگی به دست آمده بود.
مایکل سیمپسون در این کتاب با استفاده از هفت مهارت کوچینگ توضیح می دهید که چگونه می توان مدیر خوبی بود و راهکار های برای مدیریت نیرو هایتان ارائه می کند. و در نهایت این همان چیزی است که باعث پیشرفت شما و نیروها و کسب و کارتان می شود.
پیشنهاد می کنیم حتما کتاب شکوفایی توانایی های نهفته را دنبال کنید چرا که در این کتاب سخنی از چگونه یک کارمند باید کارهایش را انجام بدهد نیامده است. در این کتاب هفت مهارت کوچینگ که برای هر کوچ و رهبری لازم است تشریح شده و کوچ را موظف می کند تا روی موفقیت افراد در آینده تمرکز کند.
نقد و بررسیها